بخشی از مقدمه کتاب:
رسانههای جمعی هرچند قابلیت تبدیل به ابزار دیپلماسی رسمی و عمومی را دارند، اما قطعاً میتوانند مروج و معیّن خشونتهای افراطگرایانه تروریستی هم باشند. کافی است سری به فضاي اینترنت و کانالهایی بزنید که اتفاقاً امروز گروهکهای تروریستی، آنان را بهدفعات برای ابلاغ اهداف، تهییج و ترویج خشونت به کار ميگیرند.
بخشی از رسانههای جمعی مثل فضای مجازی، امروزه عاری از دروازهبانی است یعنی متأسفانه نه چارچوب نظارتي بر مفاد توليدي آنان هست و نه به این راحتیها مأمن اطلاعات صحيح خواهد بود. پس هر چیزی از اين طريق به خورد مخاطب داده میشود و دروغ را راست و بالعکس جلوه میدهند. اما شبکههای رسمیتر اطلاعات یعنی رسانههای صوتی و تصویری چطور؟
اینها مباحث پرتناقض و سؤالات متعدد بیجواب حول تروریسم رسانهای است. بنابراین مطالعات الزام میدارد در کنار قوانین موجز داخلی دولتها و درونی سرزمینی برای نظمبخشی به عملکرد خبری وسایل ارتباطجمعی، حقوق بینالملل نیز مستولی بر این پدیده شود تا لااقل دست رسانههای حاکمیتی را برای افتادن به دام تروریسم حصار ببندند و ممنوعیت خدمات رسانهای را بر آنان اعمال کنند.
فراموش نباید کرد رسانههای اجتماعی و وسایل ارتباطجمعی بالتبع مخاطب میلیونی دارند و اگر در خدمت هر شخصی اعم از دولتها، گروههای متخاصم و حتی تروریستی قرار گیرند، بهراحتی قادرند افکار عمومی را متأثر از سیاستهای خودشان کنند. رسانهها ازیکطرف ممکن است بهجای شیوع صلح و امنیت، از روی غرضورزی، خود مولّد مخاصمات و اهداف تروریستی هم بشوند و از جهتی دیگر شاید بهعنوان مکمل نیروی نظامی دولتها و شاید بلندگوی گروهکهای تروریستی قرار گیرند.
این کتاب بهطور ضمنی و در صورت صحت، جایگاه عملكردي رسانههای جمعی را در دایره معنایی «تروریسم بینالمللی» حتی بهعنوان معاونت و چهبسا مباشرت در وقوع تروريسم بینالمللی به کنکاش میگذارد. چنین رویکردی شاید هم ممکن نباشد. اگر کمی جسارت به خرج دهیم و رسانه را جنگافزاری مدرن تلقی کنیم، میتوان حتی مدعی شد این رسانه است که میتواند ابعاد یک ترور یا فرآیند تروریسم را عملیاتی و نیز مدیریت کند. البته طرح این مباحث خرق عادتگونه، فعلاً در مقام ایده بوده و چهبسا ممکن است مطالعات اسنادی و تمرکز بر دادههای موجود از ابتدا چنین نگاهی را برنتابد و نهایتاً دست پژوهش را در تفسیر خلاصه کند. بنابراين هم بايد كاركردهاي رسانههاي نوين و چرايي اشتياق تروريسم براي ورود به رسانه را سنجيد و هم ايجاد مسئله داشت كه مطابق با حقوق بينالملل و یا برخی اصول مندرج در حقوق بشر، رسانه مختار به چنين خدماتي به افراد و گروهكهاي تروريستي است يا خير. اینگونه نيز متن کنونی قرار است تركيب و همگرايي اين دو را باهم به تحليل بنشيند.
«تروریسم رسانهای» ترکیبی است از دو واژه که یکی «رسانه» است و دیگری «تروریسم» و البته زمانی در معنا تحقق مییابد که این دو با هم به تعامل تودرتو برسند یعنی از هم نفع ببرند. بنابراین ساختار کتاب بهجای بررسی تکتک و مجزا از هم این واژگان دارای ماهیت متفاوت، از ابتدا ملغمه این دو را کنار هم میچیند تا از حاشیهها بر حذر باشد. اینگونه در بخش نخست کلیات و طرحهایی که میتواند در باب ماهوی و ارتباط دوگانه تروریسم بینالمللی و رسانههای جمعی و نیز خدمات متقابل شکل گیرد را بهصورت جمعبندیهای مکفی ارائه میدهد.
بخش دوم، این گزاره جدید و تولدیافته قرن بیست و یکم را به حقوق بینالملل پرت میکند و جمعی از اسناد حقوق بینالملل را در صورت موجودیت خصوصاً در ساختار ارکان ملل متحد و شورای اروپا تا حد امکان میسنجد، تحلیل میکند و در صورت اجبار به تحلیل مینشیند. کتاب همچنین با ذکر مثالهایی بدیع تلاش دارد حاکمیت حقوق بینالملل بر ارتباطگیری رسانههای ارتباطجمعی با تروریسم را شفافتر واکاوی کند.