گزیده ای از متن کتاب
اختلالهای طیف اتیسم در مجموع، نقص عصب تحولی هستند و موجب محدودیت عمیق شناختی، رفتاری، ارتباطی، اجتماعی و .. در گستره زندگی میشود به همین خاطر مبتلایان درک درست و واقع بینانه ای از آنچه که میبینند، میشنوند و یا از طریق سایر حسها، دریافت میکنند، ندارند.
اتیسم از واژه یونانی”اتو” به معنی “خود” مشتق شده و نشانگر احساس انزوای شدید و جدایی از دنیای پیرامون است (کینان و همکاران، 2007). تا اواسط قرن بیست، نامی به معنای امروزی برای اختلال اتیسم نبود. هنری موزلی نخستین روانپزشکی بود که در سال 1867، کودکانی را که دچار اختلالهای شدید روانی همراه با تأخیر و دگردیسی آشکار در فرایندهای تحولی بودند، به طور جدی مورد بررسی قرار داد. در آن زمان همه این اختلالها در قالب اختلالهای روانپریش طبقهبندی میشدند. اگرچه در برخی منابع عنوان میشود که بلولر در سال 1912، برای نخستین بار عبارت اتیسم را به عنوان یکی از علایم اصلی و کلاسیک بیماری دمانس زودرس به کار برده است. اما در منابع متعدد و دقیقتر، واژه اتیسم به معنی امروزی برای اولین بار درسال 1943، توسط لئوکانر، در بیمارستان هاپکینز، از طریق توصیف خصوصیات رفتاری 11 کودکی که به نظر میرسید از لحاظ کیفی، متفاوت با سایر کودکانی که دارای اختلالهای روانی هستند، با عنوان “اتیسم کودکی “مطرح شد (سیمپسون و مایلس، 2008). کانر، متوجه شد که دامنه این اختلال وسیعتر از آن است که تاکنون تصور میشد و به اشتباه تحت عنوان نارسایی ذهنی یا اسکیزوفرن تشخیص داده میشدند. تا قبل از دهههای 1980، اغلب کودکان مبتلا به هر نوع اختلال رشدی فراگیر، به عنوان مبتلایان اسکیزوفرنی در طبقه اختلال اسکیزوفرنی کودکی طبقهبندی میشدند. بعد از مدتها مطالعه و تحقیق معلوم شد که اختلال اتیسم و اسکیزوفرنی، اختلالهای روانی کاملاً مجزا هستند (کاپلان و سادوک، 2007).