بخشی از متن کتاب:
کتاب تأملی بر کاربرد تعلیم و تربیت در سیره عملی امام خمینی نوشتهی عبدالمحمد مصطفایی، به بررسی فرازهایی از اهداف و شیوههای تربیتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که خود یک الگوی تمام عیار و صاحب نظر در مقولهی تعلیم و تربیت است، میپردازد.
هر علمی موضوعی دارد و موضوع تعلیم و تربیت شناخت قابلیتهای انسان و به فعلیت رساندن آن است. لذا تربیت بشر هدف اساسی آفرینش و انبیاء و اولیاء الهی محسوب میشود. سعادت و شقاوت انسانها بستگی به زیر بنای شخصیتی و حیثیتیاش دارد. در حالت اول او را به اوج کمالات و در مسیر بندگی خالق میکشاند و در این مسیر آگاهانه و عاشقانه در پی شکوفایی استعدادها و شناخت خود و مسئولیت بندگی، روز به روز بر کمالات خود افزوده و در این حالت چون درختی پر ثمر قدر خود و بندگی را درک و خلق خدا از نتیجهی کار و تلاشاش از او بهره میگیرند و باعث حرکت، انگیزه، عبرت و شوق بندگی برای دیگران میگردد.
بدین طریق بر جبر طبیعت فائق آمده و موانع رشد بشریت را با بهرهگیری از تربیت صحیح انسانی و اسلامی شناخته و راه رهایی از آن را یافته و بستری برای رشد و شکوفایی شخصیتی و الهی خود و جامعه ساخته؛ لذا راهبر و نمونه برای دیگران شده است. در حالت دوم با غفلتزدگی و عدم درک صحیح از موقعیت، شأن و کرامت انسانی و بندگی، کار را به شکلی سامان میدهد که با افتادن در دام هواها و هوسها و خود محوری بیمارگونه، به جای خدا محوری، انسان محور و اسیر زر، زور و تزویر میگردد.
با توجه به گرایش فطری، حقیقتجویی و زیبایی دوستی انسانها، چنانچه سیری در تاریخ و سرنوشت ملتها داشته باشید به ضرورت و بدیهی بودن تعلیم و تربیت پی خواهید برد. ولی این ضرورت در همهی زمانها و مکانها یکسان نبوده است. افلاطون در طرح مدینهی فاضله مردم را به سه طبقه تقسیم میکند: الف- فیلسوفان (زمامداران)، ب- کشاورزان و پیشهوران و ج- نگهبانان (سربازان)؛ اما تنها طبقهی اول حق دارند از تعلیم و تربیت بهرهمند شوند و به دلیل انحصاری بودن آن، دو طبقهی دیگر از چنین امتیازی محروماند.
این در حالی است که دیدگاه اما خمینی نسبت به انسان و جهان، از نظر ماهوی سیار وسیعتر و برخلاف مکاتب جدید، قدیم و تجربه گرایان حسی – مذهبی است. ایشان ماهیت انسان و تربیت را این گونه تبیین میکنند: «اگر برای هر علمی موضوعی است… علم همهی انبیاء هم موضوعش انسان است… آمدهاند انسان را تربیت کنند. آمدهاند این موجود طبیعی را از مرتبهی طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیاء در انسان است.»
در بخشی از کتاب تأملی بر کاربرد تعلیم و تربیت در سیره عملی امام خمینی میخوانیم:
در زمینه ارزش تفکر، در قرآن و روایات فراوان توصیه و تأکید شده است از جمله اینکه، لحظهای یا ساعتی تفکر از عبادت هفتاد سال بدون تفکر برتر است. نقش تفکر و مهمترین ویژگی آن تصحیح خطاها و گرایش به اعمال صحیح است و افراد را برای تصمیم سازی و تصمیمگیری درباره مسائل تربیتی آماده، تهییج و آگاه میکند. امام میفرماید:
«بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است… و تفکر در این مقام عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در این که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوای صحیحه که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران میکند به او عنایت کرده و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم این همه انبیاء فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم یا مقصود دیگری در کار است؟… اگر انسان عاقل لحظهای فکر کند میفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است.»