مقدمه کتاب:
ادبیّات شفاهی پربارترین بخش فرهنگ مردم و قلب تپندة فرهنگ و ادبیّات هر مرز و بوم است. این گنجینه گرانقدر، زادة تجربههای زندگی، احساسات و اندیشههای مشترک افراد یک جامعه است و چه بسا برترین و والاترین آثار هر ملّتی و قومی از این سرچشمه بهره گرفته و سیرآب شده است. ادبیّات شفاهی ارتباط مستقیمی با مراسم و آیینهای اجتماعی دارد. هر یک از این رسمها و آیینها ادبیّات خاص خود را دارد که بدان «ادبیّات مراسمی» گویند که در هر سال کم و بیش در تاریخ معینی برگزار میشود.
اَمثال و حِکَم بخشی از ادبیّات شفاهی است که برخی آن را کهنترین اثر ادبی میدانند که از فکر انسان تراویده و به یادگار مانده است؛ به همین سبب مانند کتیبهها و سنگنبشتههای باستانی اعتبار و سندیت بیگفتگو و خدشهناپذیر دارد.
امثال و حِکَم جملات کوتاهی است که هر جا پای استدلال در مذاکرات عمومی سُست و چوبین شود به یاری متکلم میشتابد و مقصود و منظور گوینده را در یک جمله کوتاه و مستدل روشن و مدلل میسازد. به عنوان مثال برای سخنران و گوینده وقت کافی لازم است تا پیرامون احسان و انفاق بحث کند و بتواند ثابت نماید که بذل و بخشش، مذهب و ملت، مسلمان و غیرمسلمان نمیشناسد؛ محتاج، محتاج است. ولی این گفته ابوالحسن خرقانی عارف عالی قدر ایران که بر سر در مهمانسرا نوشت «نانش دهید و ایمانش مپرسید»، همه چیز را در خود جمع کرده و گوینده سخن را از هر گونه اطالة کلام و بیان سخن خلاصی میبخشد.
در ادبیّات فارسی و زبان سمنانی، اگر کسی به هر دلیلی نتواند منظور خود را صریح بیان کند؛ از «کنایه» استفاده میکند. کنایه یکی از صورتهای بیان پوشیده و شیوة هنری گفتار است. به عنوان مثال در شعر شهریار:
شب است و چشم به راه سحرم / که تا سپیدهدم امشب ستاره میشمرم
: چشم انتظار بودن، کنایهای از انتظار کشیدن است.
جنبههای کنایی در مَثَلهای «طنز» گونه قوی است. طنز پدیدهای نو در ادبیّات فارسی و نوعی شیوة بیان جهت ابلاغ مطلب انتقادی و نفرتبار، همراه با خنده و شوخی است. در واقع طنز «آیینة حقیقت» است و میخواهد نابسامانیها، پلشتیها و عیبهای فرد و جامعه را در خود منعکس کند و آن را بزرگ جلوه دهد.
«تمثیل» از صنایع علم بدیع است که بخش عظیمی از ادبیّات شفاهی را پدید میآورد. در زبان فارسی تمثیل با حکایتهای طنزآمیز قرین است. در واقع، تمثیل حاصل نتیجه بخشی افکار و اعمال نسلها و عصارة تأملات تجربههای اقوام بشری است که در یک شکل مطبوع عمومی خلاصه و متبلور میشود.
امثال و حِکَم در گذر زمان از قرنی به قرن دیگر سپرده میشود و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و مانند آن مسکوک است از زر ناب که در بازار دادوستد زمان از رواج نیفتاده و غبار کساد و ناسره بر آن ننشسته است که هر یک از آنها ریشه ژرف و ژرفاتری دارد. این ریشهها در سینه زمان و در قلب ادبیات فارسی فرو نشسته و به عنوان یادگار نیاکان ما به جای مانده است.