بخشی از پیشگفتار کتاب:
کار کودک به عنوان یک مسئلۀ اجتماعی، یکی از پیامدهای مدرنیته و توسعه مدرن است. در واقع، این مسئله بیشتر از هر چیزی متوجه فرایندهای توسعه نیافتگی است. چرا که شواهد نشان میدهد کشورهای توسعه یافته کمتر با موضوع کودکان کار و کار کودک دست به گریبانند. بنابراین، در شرایط جهانی شدن و اقتصاد جهانی و آنچه که والرشتاین آن را تقسیم کار بینالمللی نامیده است (ازکیا، 1393). کار کودک، حلقهای از زنجیرۀ بینالمللی توسعه و توسعه نیافتگی است. کار کودک، پدیدۀ غالب در کشورهای پیرامونی است که در تقسیم کار بینالمللی، موظف به تأمین نیروی ارزان با مهارت کم و مواد خام برای کشورهای هسته هستند.
از زاویهای دیگر، کار کودک پدیدۀ مرتبط با مدرنیته و ساز و کارهای زندگی مدرن است. اساساً نمیتوان کار کودک را یک پدیدۀ مربوط به دوران مدرن دانست، اما میتوان گفت که مسئلهمندی موضوع، ویژه دوران مدرن است. پدیدۀ کار کودک، یک موضوع قدیمی است. در جوامع سنتی و ماقبل مدرن، کودک در کنار سایر اعضای خانواده به فعالیتهای اقتصادی مشغول بوده است که البته این شغل بسته به میزان توانایی جسمی وی بود. بدین معنا که برای مثال کودکان به فعالیتهایی چون چرای گوسفندان، جمع آوری و درو کردن علوفه و محصولات کشاورزی و حتی کارهای سادهتر مشغول بودهاند که چندان آسیب بدنی به آنها وارد نمیکرد. از این جهت موضوع کودک کار در آن جوامع به عنوان مسئله مطرح نبوده است. مهمترین نکتهای که کودک کار را در شرایط ماقبل مدرن به موضوعی مسئلهمند تبدیل نکرده بود، حضور وی در کنار خانواده بود. این حضور باعث حفظ کودک از انواع آسیبهای اجتماعی میگردید و از سوی دیگر، به علت سادگی جوامع و ماهیت غیرپیچیدۀ آنها، کودک کار با بسیاری از مسائل که در دنیای مدرن با آن مواجه است، مواجه نبوده است.
اما شرایط زندگی مدرن به گونهای دیگر رقم خورده است، به طوری که موضوع کودکان کار را به یک مسئلۀ اجتماعی مهم تبدیل کرده است. کودک کار در جوامع مدرن، با فرایندهای پیچیده اجتماعی مواجه است که آسیبهای جسمی و روانی زیادی او را تهدید میکند. جدا شدن از خانواده در فعالیتهای اقتصادی مدرن، کودک را به موجودی بیدفاع در مقابل همۀ مسائل اجتماعی پرمخاطرۀ مدرن تبدیل میکند. موضوعاتی چون مسائل بهداشتی و سلامت روان، اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، ارتباط با طیف مختلفی از انسانها، آشنایی با انواع بزه و … از تهدیداتی است که کودک کار در جامعۀ مدرن با آن مواجه است. کودک کار مدرن، به علت فعالیت اقتصادی در خارج از جغرافیای خانواده از سپر حفاظتی خانواده برخوردار نیست و این امر وی را در شعاع گستردهای از مسائل اجتماعی رها خواهد کرد. مهمترین نکته در این زمینه این است که کودک کار مدرن از محیط آموزشی و مدرسه به عنوان یکی از نیازهای مهم برای کسب مهارت زندگی و معاش در دنیای مدرن دور میگردد. در مقایسه با کودک کار در جهان سنتی، هر دو کودک عموماً از آموزش بهرۀ چندانی نداشتند، اما آموزش در جهان سنتی کارکرد گستردهای را که در جهان مدرن دارد، نداشته است.
البته، لازم به ذکر است که یکی دیگر از دلایل برجسته شدن موضوع کار کودک، گفتمان انسان مدارانۀ مدرن است که به حقوق انسانی و از جمله حقوق کودک توجه نشان داده است. با بسط گفتمان فردگرایی مدرن، حقوق کودک در ساحتهای مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … مورد توجه قرار گرفته است. به همین جهت است که نگاه به این حقوق از منظر خانوادۀ سنتی و مدرن تفاوتهای جدی دارد.
بنابراین، موضوع کار کودک یک مسأله اجتماعی است که بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته با آن مواجه هستند. این موضوع مسأله بسیاری از کشورها از خاور دور تا خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین است. به علت اهمیت موضوع و از آنجایی که کودکان کار با مسائل اجتماعی متعددی دست به گریبان هستند که سلامتی جسمی، روانی و اجتماعی آنها را به خطر میاندازد، بسیاری از کشورهایی که با این موضوع رو به رو هستند، با همکاری نهادهای ملی و بینالمللی خود در پی کم کردن تعداد کودکانی هستند که به فعالیتهای اقتصادی مشغولند و یا کم کردن آسیبهایی که این کودکان با آنها مواجه هستند و پیش از شروع بهتر است به هفت ویژگی شیوهها و سیاستگذاریها و برنامههای اجتماعی نوظهور دولتها در مبارزه با بدترین اشکال کار کودکان در جهان اشاره کرد که به شرح زیر است (سازمان بین المللی کار، 2008. ص21):
- سیاستگذاریها مبتنی بر آرمانها، دیدگاهها، تحلیلها، تصمیمگیریها و مشارکت فعال جوامع، گروهها و افراد ذینفع است و از این رو اطمینان حاصل میشود که تغییرات به صورت محلی و رهبری محلی و سازگاری با زمینههای محلی باشد و شامل شیوههایی است که تسهیل میگرداند.
- اقداماتی که تأثیر مثبتی بر کار کودکان داشته و مبتنی بر بهترین منافع کودکان است و به بقا و رشد آنان کمک میکند.
- فعالیتهایی که به دلایل اصلی به جای علائم اشاره دارد و دولتمردان باید به دنبال یافتن دلایل ریشهای کار کودک در مناطق مختلف باشند.
- فعالیتهایی که ظرفیتهای نهادی و فردی در سطوح ملی و محلی را توسعه میدهند و از این رو امکان بهرهوری از توانمندیهای مردم و نهادها در راستای بهبود این پدیده، فراهم میشود و کار برای توانمندسازی جامعه و اقدامات سازمان یافته برای دسترسی به عدالت اجتماعی و اقتصادی، نه تنها به از بین بردن کار کودکان کمک میکند، بلکه به توسعۀ دموکراسیهای کارکردی و افزایش آگاهی و دسترسی به حقوق بشر کمک میکند.
- فعالیتهایی که غیرتبعیض آمیز هستند و منافع مشترک دارند و در یک راستا قرار گرفتهاند.
- فعالیتهایی که نتایج اقدامات متقابل، هماهنگ و همسو هستند.
- فعالیتهایی که منجر به تغییرات مؤثر میشود بدون مداخله و ورودیهای مستمر خارجی ادامه مییابد و از این رو نیاز به نظارت دائم متخصصان بر کودک و خانواده نیست. همچنین میتواند با استفاده از متون مناسب بیان شده و با موفقیت به وسیلۀ دیگران به کار گرفته شود.